متن غمگین جوانی نکردن | 20 متن غمگین درباره گذر روزهای عمر و لذت نبردن

مجموعه ای از متن غمگین در مورد جوانی نکردن با مضامین خاص و تاثیرگذار را در این بخش از تاپ ناز برایتان گردآوری کرده ایم. امیدواریم مورد پسندتان واقع شود.
جوانی، دورهای طلایی در زندگی انسان است که با طراوت، نشاط، شور و اشتیاق همراه است. در این دوران، افراد در اوج قدرت جسمی و ذهنی خود قرار دارند و فرصتهای بینظیری برای یادگیری، تجربه و رشد در اختیارشان است. زمانی که فرصت جوانی کردن و گذراندن اوقات خوش ایام جوانی از کسی گرفته می شود و تنها نظاره گر گذران عمرش است چیزی به غیر از افسوس و حسرت برایش باقی نمی ماند. ما در این بخش از تاپ ناز تصمیم گرفتیم گلچینی از متن غمگنین و تاثیرگذار در مورد جوانی نکردن گردآوری کنیم.
بهترین متن غمگین در مورد جوانی نکردن

جوانی گویی بهار زندگی است. فصلی پرطراوت و سرشار از شور و نشاط که در گذر زمان به سرعت از میان دستمان میلغزد و حسرت و اندوه از دست رفتن آن در قلبمان ریشه میدواند. اینجا است که ناخودآگاه ذهن آدمی به سمت متن های غمگین جوانی نکردن می رود. گاهی استفاده از چنین متن و جملاتی می توانند به قدری تاثیرگذار باشند که فرد مابقی عمر خود را به بهترین نحو سپری کند. اگر به دنبال بهترین متن غمگین در مورد جوانی نکردن و گذشتن ایام جوانی هستید و می خواهید از این متن های عبرت آموز تجربه های بهتری برای ادامه زندگی تان کسب کنید پیشنهاد می کنیم ادامه این بخش از تاپ ناز را از دست ندهید.
ما جوانی را میان خاک مدفون کرده ایم
بس که در پایان هر شادی، درآمد پیر ما
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام
یا موی سیاه را رایگان به فلک داده ام…
برای وصف جوانی مان
این مصرع از حامد عسکری کافیست :
« هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد »
بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود دگر زندگانیم
نوجوانی و جوانی رفت ماندم نیمه راه
تک درخت عمر من افسوس مانده بی ثمر
جوانی و پیری بهار است و دی
نه آن دی که باشد بهارش ز پی
غنیمت شمر پیش از آن کاین گلت
شود زرد و نسرین دهد سنبلت
یک سری ها را نباید بخشید…
کسانی را که نزاشتند جوانی کنی
و در اوج جوانی کاری کردن که دلت پیر شود
یک سری ها را نباید بخشید!
همان هایی که باعث شدند
چشمانت از اشک، کبود و قرمز شود…
به وقت جوانی بکن عیش زیرا
که هنگام پیری بود ناتوانی
جوانی و از عشق پرهیز کردن
چه باشد ندانی، به جز جان گرانی
جوانی که پیوسته عاشق نباشد
دریغست ازو روزگار جوانی
مطلب مشابه: شعر جوانی + مجموعه اشعار زیبا در مورد جوانی به صورت تک بیتی، دو بیتی، کوتاه و بلند
مردمان نیك در جوانی ساده هستند و از بدكاران، به آسانی فریب میخورند، زیرا آنها در دل خود، نمونهای از آنچه برای بدكاران میگذرد، نمییابند كه با آن بسنجند.
گذشت این عمر و جوانی
اما بهار را ندیده خزان شد…
خود جوانی هم
به این زودی به ترک کس نگوید
من ز خود آزردم
از فرط جوانی ها جوانی
دیگر نه شوقی در سرم دارم نه امیدی
یعنی جوانی با غمت از عاشقی پیر است
ز دست ،گوهر پرقیمت جوانی رفت
چو برق ،فرصت کوتاه زندگانی رفت
بهار عمر که هنگام دانش اندوزیست
پی هوا و هوسهای نوجوانی رفت
متن غمگین در مورد جوانی نکردن برای پروفایل

جوانی، زمانی است كه شما پدر و مادر خود را بابت هر چیزی گناهكار میدانید و پختگی، زمانی است كه میآموزید همهی گناهها به گردن بیتجربگی نسل جوانتر است.
ای روزگار! از چه کسی میتوان گرفت
تاوان این جوانی از دست رفته را؟
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
سحرگه به راهی یکی پیر دیدم
سوی خاک خم گشته از ناتوانی
بگفتم چه گم کردهای اندربن ره؟
بگفتا: جوانی، جوانی، جوانی
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
هر سال چو سال نو شود باز
عمرم گذرد ولی به تکرار
از شور و جوانیم چه گویم
پیری بشود بر آن پدیدار
گذشته و آینده سارقان زمان هستند !
انسان باید گذشته را گرامی بدارد، اما اگر این گذشته او را در اسارت نگاه می دارد، آن را به فراموشی بسپارد …
بازیافتن جوانی گمشده ات محال است. اگر به عقب بازگردی امروزت را نیز از دست می دهی ! یادت باشد انسان باید “رها در لحظه” زندگی کند
شاید باید توی زندگی دلیلی باشد
که بخاطرش پیر بشویم
اگر دلیلی برای پیر شدن
نداشته باشیم
که زندگی نمی چسبد
آن وقت میخواهی بنشینی
به کنج دیوار نگاه کنی و به کجای
جوانی ات بیندیشی؟!
برخیز و بیا که همزبانی بکنیم
با بادهٔ ناب تازه جانی بکنیم
در نیمه شبی دور زچشم اغیار
لب بر لب هم یادجوانی بکنیم…
مطلب مشابه: اشعار جوانی و مجموعه شعر درباره حس جوانی، جوان بودن و پیر شدن
متن غمگین در مورد جوانی نکردن با مضامین دلنشین

انتظار را می شناسم
قدش بلند است و کمی فربه
گویی نگاهش در آخرین غروب پاییز یخ زده است
آری به اندازه تمام سال های جوانی ام
انتظار را می شناسم
از كودكی بیرون می آییم، بی آنكه بدانیم جوانی چیست، ازدواج می كنیم، بی آنكه بدانیم متاهل بودن چیست، و حتی زمانی كه قدم به دوره پیری می گذاریم، نمی دانیم به كجا می رویم: سالخوردگان، كودكان معصوم كهنسالی خویش اند. از این جهت، سرزمین انسان سیاره ی بی تجربگی است.((میلان كوندرا))
گویی به خواب بود
جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
من اصلا نفهمیدم جوانی یعنی چه؟
من یک راست از بچگی به سن كهولت رسیدم
پیری آن نیست ک بر سر بزند موی سفید
هر جوانی که به دل شوق ندارد، پیر است
پند پاییز است …
زندگی را قدر دان تا چون بهاران زنده و سبز و جوانی
روزگار زودی تو را تا رنگ زرد پیری و
روزی که پایان میپذیری میبرد !
جوانی یادآور روزگار خوشی اسـت ، گشتن ها ، خنده ها ، شادی ها و… دورهمی هایی کـه هیچگاه بر نخواهند گشت پس بایستی بـه جوان فرصت لذت بردن از این زمان را داد ودر عین حال از گوهر وجودیش نیز استفاده کرد.
شده در اوج جوانی با همین ظاهر شاد
تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود
جوانی ام گوشه ی آغوش تو بود
لحظه ای صبر اگر می کردی
پیدایش می کردم
آغوشت را باز کردی برای رفتن ام
شاید حق با تو بود
من دیر شده بودم!
متن غمگین بلند در مورد جوانی نکردن

چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است…
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه …
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد…
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه را رایگان به فلک داده ام…
گردی بگیرم از آینه،
رفیقی که ماندگار بود،
چه صادق است آینه!!
یادم امد تنبلی از چه بود.
تنبلی از گردگیری…
از صداقت اینه…
آینه ای که بیم صداقتش را دارم
جوانی یادش بخیر
بیم و هراسی از اینه نداشتم
مدام و مدام با اینه دست و پنجه نرم میکردم
فلک تو چه کردی با من
موی سپیدم را رایگان داده ای
چه داد و ستدی
ناجوانمردانه بود
اری
پیر شدم
چگونه گذشت و چه زود گذشت
شیارهایی که صیقل داده ای بر سطح هموار زیبایی ام
فصل ها برای درختان
هر سال تکرار میشوند
اما فصل های زندگی انسان
تکرار شدنی نیست !
تولد
کودکی
جوانی
پیری
امروزت را دریاب..
شاید فردایی نباشد…
نشسته ام به پنجره نگاه میکنم
دریچه آه میکشد…
تو از کدام راه میرسی ؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود…
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد …