متن زیبا در مورد قلم {20 متن و جملات زیبا در مورد قلم و نوشتن}

در این پست از تاپ ناز، بیش از 20 متن زیبا و جذاب در مورد قلم و نوشتن با مضامین دلنشین را پیش رو خواهید داشت. امیدواریم پس از مطالعه این متن ها، نهایت لذت خود را ببرید.
قلم عصای سحرآمیز نویسنده است. ابزاري که افکار نامرئی را به واقعیت مبدل میکند. با هر حرکت نرم و روان بر روی کاغذ، دنیایی جدید خلق میشود؛ دنیایی سرشار از احساسات، رویاها و حقیقتها. قلم، پل ارتباطی میان ذهن و جهان است. با آن می توان اندیشه ها را ثبت کرد. داستانها را روایت کرده و احساسات را بیان نمود. قلم، حافظه تاریخی بشر است؛ تاریخ تمدن ها و فرهنگ ها در صفحات کتاب ها به قلم سپرده شده است.
زیباترین در مورد قلم

قلم، ابزاری برای یادگیری و رشد است. با نوشتن، ذهن منظمتر میشود، افکار شفافتر میشوند و دانش گستردهتر میگردد. قلم، وسیلهای است برای تفکر و تعمق؛ با نوشتن، میتوانیم به درون خود سفر کنیم و به شناخت عمیقتری از خود دست یابیم. همچنین سلاحی برای مبارزه با جهل و ظلم است. با نوشتن میتوان آگاهی را گسترش داد، حقایق را افشا کرد و به دفاع از مظلوم پرداخت. قلم، ابزاری است برای ایجاد تغییر و تحول در جامعه.
قلم، هدیهای ارزشمند بوده که به انسان داده شده است. با آن می توانیم جهان را زیباتر کرده و به دیگران امید بخشیم و آیندهای روشن تری را رقم بزنیم. متن و جملات زیبای بسیاری در وصف قلم و نوشتن سروده شده اند که ما در ادامه این پست از تاپ ناز می خواهیم گلچینی از آن ها را برایتان گردآوری کنیم.
با قلم می گویم:
ای همزاد، ای همراه،
ای هم سرنوشت،
هردومان حیران بازی های دوران های زشت!
شعرهایم را نوشتی،
دست خوش!
اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟!…
قلم که در دست میگیرم می رقصد و غوغا می کند
از تو نوشتن را خوب بلد است…
کافی است از ترنم دست هایت بگویم…
کلمات صف می کشند برای بیان شان
لبخندت نظم و نثر را…
و چشم هایت قافیه وزن را احضار می کنند ……
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش
تو اگرِ در جانِ من نباشی،
واژه ها مبهوت می مانند،
شعر میمیرد،
قلم می خُشکَد،
دلِ دفتر میگیرد ..!…
چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش ام
بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی
در دفتر آسمان می نویسمت
با پرواز قلم
زیر نور ماه
می نویسمت حتی اگر نخوانیم
ای قلم هستی بسی زیبا گهر
برگرفته علم از تو بال و پر
هیچ می دانی که والایی قلم
چون خدا بر نام تو خورده قسم
متن زیبا در مورد قلم با مضامین احساسی

قلم به دست گرفتم که حرف حق بنویسم
هر آنچه را نتوان گفت بر ورق بنویسم
قسم به جان قلم خورده ام که نای قلم را
به دست گیرم و تا آخرین رمق بنویسم
بر آن سرم که به رغم محیط در همه جایی
هر آنچه حق بپسندد به حقِ حق بنویسم
اهالی وادی قلم
بی شک رسولان
و پیغام آوران سعادت بشریت اند
فرهیختگانی که از رویش واژگان شان
خواب جاودانگی یک ملتتعبیر می شود
و از ترشحات قلمشان تقدیر بزرگی
یک جامعه رقم می خورد
قلمى را که درد مى کند که از جبر زمانه کمرش شکسته و دست و بالش را بسته اند
اما با جوهره ى وجودش تا آخرین لحظه بی مزد و منت برایتان نقش خیال مى زند
تا براى دقایقی ذهنتان را درگیر کند دوست بدارید و دوست تر بدارید
کسی را که قلم به دست مى گیرد تا معجزه ای کند به نام دلنویس
در قفلِ سکوت خود دلم میشکند اندیشه به سنگ جهلِ غم میشکند
در باغ خیال خود کجا باید رفت؟ وقتی که تبر پایِ قلم،، میشکند
عشق قلم میزند و قلم نقش عشق را
عشق آفریننده و محرک است و قلم ابزاریست برای تحریر آنچه عشق می تراود
متن کوتاه و زیبا با موضوع قلم

بنویس قلم
بنویس قلم! فرصت خاموشی نیست
امروز تورا وقت فراموشی نیستچون تیغ بزن ریشه ی بد خیمی را
بنویس دگر موسم سرپوشی نیستدیدیم فروپاشی خود را یک عمر
امید به ذره های همجوشی نیستهرچند مدارمان به حسرت طی شد
ماندیم غریبانه که آغوشی نیستبی عشق به دام عقلِ شیرین ماندیم
جز درد به کام تلخمان نوشی نیست
نمی دانم چرا گاهی،
قلمم …
یاری نمی کند،
این همه سکوت را. ..
شاید رازهایی نهفته ست
در لابه لای واژه هایِ آغشتهِ،
به طعم تلخ دلتنگی ……
بعد از تو
هر حرفی
هر کلمه ای
هر جمله ای
هر کتابی
که نوشتم تفسیری از تو بوده است
و من بعد از تو بود که به قلم و آنچه می نویسد ایمان آوردم
خیس اشک است دفتر شعرم
بدان هرگز که بعد رفتنت
شعری به یاد من نمی آید
تمام واژه ها مردند
در هر خط این دفتر
قلم با جوهرش تنهاست
و من با یاد شیرینت
متن بلند و احساسی در مورد قلم

بنویس ای قلم زیبایم که نگاهم به تو آغشته شده ست…
بنویس رویایم بتراش دنیایم
بنویس از لب خندان دل کودک کار
بنویس از لب خندان جوانان جهان
بنویس از لب پیران و دل و درد نهان
بنویس از فرهاد
بنویس از دل لیلی دل یار
بنویس آواره م
بنویس مست شدم دیوانه ام
بنویس عاشق زارم چه کنم
بنویس ای قلم زیبایم که نگاهم به تو آغشته شده ست…
بگو از ساحل زیبای جنوب
بنویس از خبر زلزله بندر عشق
بنویس از قفس و حنجره ها
بنویس از نفس و پنجره ها
بنویس…
آخرِ رقصِ قلم مرثیه ای در غم توست
واژه ها، ثانیه ها، در به درِ ماتم توستتو غزل گونه ترین حالت اشعار منی
شعر من حال و هوایش همه در عالم توستمی نویسم همه شب از دل لامذهبِ خویش
دفترم صحنه ی عشق است و قلم پرچم توستگرچه محروم از آغوش تو گشتم همه عمر
در دلم هست هوایت، نفسم همدم توستشاعری خون به دلم در پسِ این قافیه ها
وزن شعرم همه سنگینی بارِ غم توست
قلمی دارم من
رنگ او چون دل من صاف، به سفیدی برف
سفیدی بهار..
حال او چون دلم است
در همه حال غریب
هستی من لب او
بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پَر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
قلم یک هنجار شکنی جسورانه است
و تو پنهانی از عشق می نویسی و می خوانی
با عشق میخندی و گریه می کنی
و فکر می کنی شاید عشق
همان اسم اعظم باشد و ما را نجات دهد
نوشتن همان دردناک دوست داشتنی است
که تو را زنده نگه داشته است