متن غم انگیز غروب جمعه + جملات با معنی دلتنگی و تنهایی
در این قسمت چند متن و جمله غم انگیز در مورد غروب جمعه را گردآوری کرده ایم. این جملات و متن ها در مورد دلتنگی و تنهایی هستند و دارای مضامینی بسیار غم انگیز و ناراحت کننده هستند.
متن و جملات غروب غمگین روز جمعه
باید یکی را داشته باشی تا با بوسه های بی هوایش به تو بفهماند که جمعه ها عشق تعطیل نیست! لعنتی تازه سر آغاز عاشق شدن است…
این زندگی نیست که میگذرد؛ این ما هستیم که رهگذریم… ” پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن ” “مهربان باش و محبت کن” “حتی تاریکترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید” روزهای خوب خواهد آمد
دوباره جمعه گذشت و قنوت گریان ماند/دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند/دوباره زمزمه ي کاسه هاي خالی ما/پس از نیامدنت گوشه خیابان ماند اللهم عجل لولیک الفرج والعافیت والنصر
من به همه ی روزهای هفته نیاز دارم…. به همه ی ساعت ها… باتمام جزییاتش… تابگویم چقدر در نبودنت دلتنگم…
اللهم عجل لولیک الفرج
جمعه مانند دلبریهایِ زنانه است جمعه بویِ خانه مادربزرگ را میدهد جمعه عطرِ نانِ تازه ی دست پدربزرگ است جمعه شبیه دورهمی فامیل است جمعه چشم انتظاری عاشقانه است جمعه یادگارِ خاطراتِ شیرین است…
هیچ جمعه ایی دلگیر نیست مگر منتظر باشی و خبری ازش نباشه
اي شه منتظر از منتظران چهره مپوش که دگر جان به لب از محنت هجران آمد همه ی گویند که مفتاح فرج صبر بود صبر نَتْوان که دگر عمر به اتمام آمد
چرا جمعه را محکوم به کلافگی و بی حوصلگی می کنیم؟ من جمعه ها خوشحال ترم … چون یک هفته دیگر از دوست داشتنت را با عشق به پایان رساندم
جملات غم انگیز غروب روز جمعه
جمعه ها قصه ي دلتنگی بی حوصله هاست قصه ي ماتم من از غم این فاصله هاست ! آه از این مشغله ها فاصله ها و گله ها ؛ جمعه ها ؛ بی تو درون دل من ولوله هاست …
اولین جمعه اکتبر روز جهانی لبخند مبارک
امروز با لبخند زدن خودتونو زیبا تر کنید واز برگشت انرژی مثبتی که به جهان اطرافتون میدید کیف کنید. به دنیا لبخند بزنید، نتیجهاش رو ببینید.
جمعه بی تو دربهار هم خیلی جمعه است حتی از صبح …
متن غم انگیز غروب جمعه
غروبِ جمعه را دوست دارم ! به خاطرِ دلتنگی ات که آرام آرام سرت را رویِ شانه ام می گذارد …
منتظرم که جمعه بیاید و همه ی ي تقصیر ها را بندازم گردن آن بیچاره ! اصلا خودم هم میدانم روزها هیچ تقصیری ندارند … تو نیستی و هر روز پر از دلتنگی ام … چه فرقی میکند سه شنبه باشد یا جمعه
جمعه ها باید کسی را داشته باشی
تا دستانش را در دستانت بگذاری
و تمام شهر را قدم بزنی…
کسی که در کنارش
زمان و مکان را از یاد ببری
جمعتون خالی از تنهایی
متن دلتنگی روز جمعه
دلتنگی که شعر نمیخواهد کافیست بنویسی عصرهای جمعه بلندترین ودلگیرترین شعرجهان را سروده اي
جمعه ها را نمیشود به تنهایی سپری کرد باید کسی را داشته باشی تا ساعت هاي تنهایی ملال آور را به اتمام برسانی کسیکه از جنس خودت باشد نگاهت را بخواند، بغض صدایت را بفهمد جمعه ها باید کسی را داشته باشی تا دستانش را در دستانت بگذاری و تمام شهر را قدم بزنی کسیکه در کنارش زمان و مکان را از یاد ببری جمعه ها به تنهایی تمامت میکنند اما تمامی ندارند
‘عشق’ تنها روزنامه ایست که ‘جمعه’ هم چاپ می شود … ‘و تو’ کماکان تیتر اول آن هستی .
تراشکار ماهری شدم بسکه تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم!
به امید ظهورش
و شايد دلتنگىِ غروبِ جمعه نفرينِ مادرى باشد، كه گوشه ى آسايشگاه يك هفته انتظار كشيد و كسى سراغش را نگرفت! “خدا صداى مادران را اول از همه ميشنود…”
جملات تنهایی روز جمعه
در انتظار صفحـ ه دوازدهـم …..
مـے رود قصـ ه ے ما سوے سرانـجام آرام
دفتـر قصـ ه ورق مے خورد آرام آرام
آقا جان بیا
شنبههای آفتابی هم بدونِ تو با بغض سر می شود … حسابش را بکن غروبِ جمعه هایِ بارانی بدونِ تو چه حالی دارم…
به روزهایی رسیده ام که دیگر چند شنبه هایش مهم نیست آدمها و روزهایش همه جمعه شده اند!
نه اینکه رفتن بلد نباشمها من فقط مى خواهم حداقل براىِ تو جمعهها غم انگیز نباشد…
سالی که بر من و تو گذشت فقط سیصد و شصت و پنج روز نبود! جمعهها را باید، دو روز حساب کرد…!
جمعه باشد غروب باشد دریا هم باشد تو نباشى این خودش غمگینترین شعر جهان است
دوباره جمعه و دلواپسی ها غبار کوچه ها و بی کسی ها و چشمانی که تار عنکبوتی نموده مهر و مومش تا بیایی
غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی غروب، این همه غربت، چرا نمیآیی؟ زمین به دور سرم چرخ میزند، پس کی تمام میشود این روزهای یلدایی؟ کجاست جاذبهات آفتابِ من؟ خسته است
شهابِ کوچکت از این مدار پیمایی کبوترانه دلم را کجا روانه کنم؟ کجاست گنبد آن چشمهای مینایی؟ تمام هفته دلم را به جمعه خوش کردم غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی پانته آ صفایی
پیامک جمعه هاي دلتنگی امام زمان «عج»
چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را چه علتی بیاورم ندیدن مدام را شلوغ شد دل من از برو بیای هر شخصی ولی دوباره یاد تو شکست ازدحام را
سر برآورد خورشید نظری کرد به صبح وه چه زیباست بهار سبزه درسبزه شکفت گل برآمد از خاک بلبلان نغمه زیبای تو را می خوانند
صبح جمعه بخیر
جمله های کوتاه روز جمعه من از تراکم سیاه ابرها میترسم … و هیچکس مهربانتر از تو نیست صدا میزنم … کجاست آن یوسف گمگشته مهربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟ کجاست مهـدی … ؟ مرا در یاب … در انتظارت هستم و خواهم بود … بیا … مهدیا دل شکسته ام رابه تو می سپارم … دلدارم تو باش
“اللهم عجل لولیک الفرج”
جمعه ها ؛ باید که فارغ شد از این شهرِ شلوغ دور شد از قیل و قال … جمعه یعنی حالِ خوش ؛ جمعه یعنی ؛ بیخیال … !
چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم همه ی عمر من به یاد تو گذشته نازنینا نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم
پنج شنبه ها با تو خواستنى شده اند نباشى دسته كمى از جمعه ندارند.
هر روز ساعت دلم را عقب میکشم، تا خیال کنم، دیر نکرده اي هنوز! الهم عجل لولیک الفرج….
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود باید بگویم اسم دلم، دل نمیشود تا نیستی تمام غزل ها معلق اند این شعر مدتی ست که کامل نمیشود
به امید ظهورش…
متن ناراحتی و غم روز جمعه
✜ جهت تعجــــیل در فــرج امــــام زماטּ
صــــلوات هم نہ..
【 باید ڪمے تعجـــیل کنیم در آدم شــــــــــدنماטּ…】
غروب جمعه را دوست دارم !! به خاطر دلتنگی ات… که آرام آرام سرت را روی شانه ام میگذارد …
انگار جمعه حق یتیمی را خورده و خدا عاقش کرده طوریکه به دل هیچکس ننشیند
اگر من بزرگ نمیشدم پدربزرگ هنوز زنده بود مو هاي مادرم سفید نمی شد مادربزرگ در ایوان خانه باز میخندید تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود غروب جمعه برایم انقدر دلگیر نبود چقدر گران به پایان رسید بزرگ شدن من
متن دلتنگی و تنهایی غروب جمعه
صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد / بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد بی تو میگویند تعطیل است کار عشقبازی / عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد تعجیل در فرجش صلوات
بوی عطریاس داردجمعه ها وعده دیداردارد جمعه ها جمعه هادل یاد دلبرمی کند نغمه یاابن الحسن سرمی کند ظهور آقاصاحب الزمان«عج»صلوات.التماس دعا
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید بنویس که یک نفربه دادم نرسید بنویس قرار من و اوهفته ي بعد این جمعه که هرچه ایستادم نرسید … اللهم عجل لولیک الفرج
دل من هیچ
بیچــــــــاره دانه هاي تسبیحمــ … از بس برای دیدنت نذر کرده ام؛ سرگیجهـ گرفتهـ اند… بگذریمـ… گستاخی ام را بر من ببخش، مولای صبورم و غـــــــــــــریبمـ … اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَج
مینویسم که شب تار، سحر میگردد یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد… التماس دعای فرج
همه ی چیـــــــــز خواستنی است اگــر بخواهی به سویت می آیــد …
و من جمله: حضرت بقیـــــة الله فی ارضــه«عج»
عاقبت یک روز مغرب محومشرق میشود عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود شرط می بندم زمانی که نه زود ونه دیر مهربانی حاکم کل مناطق میشود
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد عیسی شود، آن خسته که بیمار تو باشد اللهم عجل لولیک الفرج
عمری بجز غفلت ز یادت سر نکردیم این که تو با ما همراهی ، باور نکردیم آقایی آن یار را دیدم صد بار اما مرام خویش را بهتر نکردیم
جمعه ها بیشتر از هر روز دیگر نگرانت میشوم میترسم دلت بگیرد و کسی را نداشته باشی تا غصه هایت رابه جان بخرد میترسم دلت بگیرد و غم هایت تازه شود جمعه ها … بیشتر از هر روز دیگر، نگرانت میشوم
چه جمعه زیبایی خواهد بود
وقتی …
بهترین ها را برای دیگران بخواهید
بگو
لبخندهایت را
کدام
جمعه بازار
می فروشی …
جانم
برای تو
لبخند هایت
مال من
بازهم تشنه دیدارم اگر برگردی چشمهای تو خریدارم اگر برگردی از دم صبح غزل تا دل این تنگ غروب ذکر نام تو شود کارم اگر برگردی باز با حرمت چشمان تو من از دل شب تا سحر یکسره بیدارم اگر برگردی
جمعه ات به خیر هر کجا هستی به یاد من باش من با تو چای نوشیده ام سفرها کرده ام از جنگل از دریا از آغوش تـــو شعرها نوشته ام رو به آسمان آبی پرخاطره از تو گفته ام تو را خواسته ام آه اي رویای گم شده هر کجا هستی جمعه ات به خیر …