شعر کوتاه استوری؛ زیباترین اشعار خیلی کوتاه کپشن و پروفایل
در این بخش مجموعه شعر کوتاه استوری زیبا و احساسی را گردآوری کرده ایم. اگر دنبال شعر کوتاه و زیبا برای قرار دادن در استوری، پروفایل و کپشن هستید اشعار زیبای این مطلب را پیشنهاد می کنیم.
مجموعه شعر کوتاه استوری
هنوز هم نمی توانم باور کنم که واقعا اتفاق افتاده باشد
ما همدیگر را ملاقات کردیم و ناگهان تو
بخش خاص و مهم زندگی ام شدی
عزیزم
عشق تو باعث شادی هر روز من است.
دوستت دارم
**
خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد
“حافظ”
**
اگر تو نبودی
این کوچه
با کدام بهانه بیدار میشد
و این شب
با کدام قصه میخوابید؟
**
با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش…
**
تو را با قلب و جانم برگزیدم
وزین نامردمی ها دل بریدم
به شوق دیدن روی تو ای دوست
هزاران غمزه و نازت خریدم
**

ممکن ز تو چون نیست که بر دارم دل
آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
**
هرچه پل پشت سرم هست خرابش بنما!
تا بفکرم نزند از ره تو برگردم…“شهریار”
عشق یعنی گم شدن پیدا شدن
عشق یعنی غرق در رویا شدن
عشق یعنی حسرت دیدار تو
عشق یعنی من شوم بیمار تو
یک جور دوستت دارم
که بودنت را با هیچ کس عوض نمی کنم!
مطلب مشابه: اشعار ناب کوتاه و بلند زیبا از شاعران معروف با مضامین احساسی
دل نخواهم جان نخواهم، آنِ من کو؟ آنِ من ….
“مولانا”
گر شاخهها دارد تری
ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری
شعر تک بیتی کوتاه استوری
من جمعه ترین حالت یک عاشقم! اما
تو صبح ترین جمعه هر روز دلم باش
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
هوشنگ ابتهاج
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
**
اندوه من این است، که در دفتر شعرم
یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم“ملک الشعرا بهار”
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام
دوست می دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیسته ام
دوست می دارم
آوای باد انگار آوای خشک سالیست
دنیا به این بزرگی ، یک کوزه سفالیستباید که عشق ورزید ، باید که مهربان بود
زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست …
مطلب مشابه: شعر زیبا برای حال خوب با گلجین بهترین اشعار وصف حس و حال خوش

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دلاین غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل“رودکی”
**
اَندر مرضِ عشق بجُز عشق، دوا نیست!
“مولانا”
**
شعر نو کوتاه احساسی
زیبایی ات
هر بار وسوسه برانگیزتر از پیش است!
مثل سرخ ترین سیب دورترین نقطه ی درخت…
ومن کودکی که همیشه با زانوی زخمی به خانه بر می گردد…!!!
**
مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست
بر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش
**
بیستون هیچ ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
**
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد …
مطلب مشابه: مجموعه اشعار تک بیتی سعدی و گلچین اشعار کوتاه عاشقانه و احساسی
با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز“سنایی”
**
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
**
به چه مشغول کنم دیده و دل راکه مدام
دل تو را میطلبد ، دیده تو را میجوید…“صائب تبریزی”
**
گفته بودی با قطار اینبار خواهم رفت و من!
مانده ام باید چطور این چرخ را پنچرکنم؟!
**
قهوه میریزم برایت نیستی آن سوی میز
هی شکر میریزم و تلخ است جای خالی ات!
**
هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آنکه دارد با دلبری وصالی…“سعدی”
**
تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم؟
“شهریار”
**
در امتداد هر شب
من هستم و تمامت
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن“حمید مصدق”
**
تو چه دانی که چه ها کرد فراقت با من؟
داند این آنکه ازین غم بود او را قدریغم هجران تو ای دوست، چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری؟“عراقی”
مطلب مشابه: شعر عاشقانه دلبرانه لاکچری کوتاه و بلند برای عشق و همسر

صدای خنده های تو
افتادن تکه های یخ است
در لیوان بهار نارنج
بخند!
می خواهم گلویی تازه کنم!“محسن حسین خانی”
**
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد“افشین یداللهی”
**
مست تو شوم اگر شود ساقی عشق
در حسرت آنم کند انفاقی عشق
از تو نفسی جدا نخواهم شد چون
یک دوم من تویی و الباقی عشق
**
نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دارم
همی دونم که درمانم ته داری
**
اگر تو نبودی
این کوچه
با کدام بهانه بیدار میشد
و این شب
با کدام قصه میخوابید؟
مطلب مشابه: شعر نو احساسی + مجموعه اشعار کوتاه نو و سپید احساسی و عاشقانه
بوی شور انگیز باراڹ می دهی
با نگاهت بر دلم جان می دهی
بسکه خوب و مھربان و صادقی
بر دلم عشقی فراوان می دهی
خواهشا با قلب تنھایم بمان
چون فقط تو بوی انسان می دهی
**
صبح خورشید نگاهت به سرش خواب ندارد؟
پس بیا خوب نگهم کن که دلم تاب ندارد
**

کافیست
صبح که چشمانت را باز میکنی
لبخندی بزنی جانم
صبح که جای خودش را دارد
ظهر و عصر و شب هم
بخیر میشود
**
ای روی خوب تو سبب زندگانی ام
یک روزه وصل تو طرب جاودانی ام
جز با جمال تو نبود شادمانی ام
جز با وصال تو نبود کامرانی ام
بی یاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانی ام
دردی نهانیاست مرا از فراق تو
ای شادی تو آفت درد نهانی ام
**
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم تو را دوست دارم
**
ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو
هرچنـــــد به روزگار در مینگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو
مطلب مشابه: گزیده اشعار جامی + مجموعه شعر کوتاه و بلند عاشقانه و غزلیات شاعر معروف جامی
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم
در پرده دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم
**
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
**
جان و جهان! دوش کجا بودهای
نی غلطم، در دل ما بودهای
**
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من
**
با جمله ما خوشیم
ولی با تو خوشتریم
**
سالها بگذشته از میلاد من
کی یکی مردانه باشد یاد من
من و یک تنهایی و یک شمع روشن
خدایا نکند که باد بیاید!
**
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
**
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
**
چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود
تا جهان باقی و آئین محبت باقی است
**
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شبهای جدایی
**
صبح خورشید نگاهت به سرش خواب ندارد؟
پس بیا خوب نگهم کن که دلم تاب ندار
**
مقیم گشته دلم در مقام تنهایی
وناتمامِ تمامم، تمامِ تنهایی
درون دفترِ شعرم غزل شد اشک آلود
ردیف می شود اینجا کلامِ تنهایی
**
ز جمع آشنایان می گریزم
نگاهم غوطه ور در تیرگی هابه کنجی میخزم آرام و خاموش
به بیمار دل خود می دهم گوش
**
کشید کار ز تنهاییم به شیدایی
ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی؟
ز بس که داد قلم شرح سرنوشت فراق
ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی
مرا تو عمر عزیزی و رفتهای ز برم
چو خوش بود اگر، ای عمر رفته بازآیی
**
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
کی شکیبایی توان کردن چو عقل از دست رفت
عاقلی باید که پای اندر شکیبایی کشد
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه فاضل نظری ؛ مجموعه شعر کوتاه و بلند احساسی زیبا