احساسی ترین متن ها درباره گرمای آتش برای کپشن با جملات ادبی و زیبا

آتش یکی از کلیدواژگان پر بسامد در ادبیات فارسی است که تعبیرهای متفاوت و زیبایی از آن شده است. از سوزانندگی تا پاکی و تشبیه به عشق و هوس و … در این بخش از تاپ ناز، زیباترین شعر و متن در مورد آتش را میخوانید تا با تعبیرهای مختلف از این عنصر طبیعت آشنا شوید.
متن زیبا در وصف گرمای آتش

فواید آتش طیف گسترده ای را شامل می شود .پس از گذشت چندین هزار سال از زندگی انسان ها و کشفیات و اختراعات فراوان که توسط انسان ها صورت گرفته است. هنوز هم مهم ترین کشف انسان آتش می باشد . کشف آتش توسط انسان مهمترین ابداع بشر می باشد که بیشترین تاثیر را در رشد و پیشرفت تکنولوژی و صنعت داشته است.
آتش اصلیترین ماده برای پیشرفت انسان می باشد که همواره در طول تاریخ تاثیر بسزایی در تمام اقدامات بشر داشته است . آتش می تواند بسیار مخرب و ویرانگر باشد و هر چیزی را به نابودی بکشد در عین حال میتواند باعث تولید و به وجود آمدن طرح های جدیدی باشد. به همین خاطر ما می خواهیم به بیان زیباترین جملات در وصف گرمای آتش بپردازیم. با ما همراه باشید.
چنان که گل سرخی باشی از نمک
زبرجد باشی
یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
دوستت می دارم
آن چنان که گاهی چیزهای غریبی را
میان سایه و روح
با رمز و راز دوست می دارند
چشمانت کارناوال آتش بازیست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد!
هنگامی که از تو مینویسم
مداد پاک کنام آتش میگیرد
پیاپی باران بر میزم میبارد
و بر سبدِ کاغذهای دور ریختهام
گلهای بهاری میرویند
و از آن پروانههای رنگارنگ
و گنجشگکان پر میگیرند
تو را دوست نمی دارم
گرچه گلی در نظر آیی
یا یاقوت زردی
یا میخکی
که آتش،
آنها را به کشتن خواهد داد.
مطلب مشابه: جملات زیبا در مورد آتش + متن عاشقانه و اشعار با کلمه آتش
تمام سهم من از تو آتشیست
که از دور گرمم میکند
و هر بار نزدیک میشوم، پایم پس میکشد!
حالا تو هی بگو، از سوختن میترسی،
من میگویم از خاکستر شدن میترسم…
ای صمیمی، ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی
دیدنت… حتی از دور
آب بر آتش دل می پاشد
آنقدر تشنه دیدار تو ام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم
و دل من… به نگاهی از دور
طفلکی می سازد
این جایی تو
در آتش دستهای من
و تشنه و بیامان میباری
میباری
و تسکینم میدهی
تو همواره
اسرارآمیزی و غافلگیر کننده
و با هر روزی که می گذرد
مرا بیشتر اسیر خودت می کنی
اما ای دوست جدی من
احساس من به تو
نبرد آتش و آهن است
به آتش نگاهش اعتماد نکن
لمس نکن
به جهتی بگریز
که بادها خالی از عطر اویند
به سرزمینی بی رنگ
بی بو ، ساکت
آری…
بگریز
و پشت ِ ابدیتِ مرگ پنهان شو
اگر خواستار جاودانگیِ عشقی.
نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان
بدل میکند
و آتش
در گلستانِ ابراهیم میافکند
مرا زهرهی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو مینگرم و میمیرم.
جملات احساسی در مورد گرمای آتش برای کپشن
امروز همه نیاز من این است که تو را به نام بخوانم
و مشتاق حرف حرف نام تو باشم
مثل کودکی که مشتاق تکه ای حلواست
مدت هاست نامت
بر روی نامه هام نیست
از گرمی آن گرم نمی شوم
اما امروز در هجوم اسفند
پنجرهها در محاصره
می خواهم تو را به نام بخوانم
آتش کوچکی روشن کنم
چیزی بپوشم
و تو را ای ردای بافته از گل پرتقال
و شکوفههای شب بو احضار کنم
دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
این همه شعر نوشتم…
آنچه می خواستم نشد.
زمزمه کردم،
ورد خواندم، فریاد کشیدم…
نشد آنچه می خواستم.
پاره کردم،
آتش زدم، دوباره نوشتم…
نشد!
مطلب مشابه: عکس های متحرک چهارشنبه سوری و آتش برای پروفایل + متن چهاشنبه سوری
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش می زند !
آتش عشق را درون خود روشن کنید
و به هیچ چیز دیگری فکر نکنید!
جملات ادبی عاشقانه درباره گرمای آتش

آتش و آدم
ترکیبی نامتجانس است
من از میان این آتش گر گرفته
در رویاها و عشق ها
غیر ممکن است سالم برگردم
بازگشت من
اندوه بار خواهد بودکاش مثل نان بودم
چه زیبا بر میگردد
از سفر آتش!
نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان
بدل میکند
و آتش
در گلستانِ ابراهیم میافکند
مرا زَهره ی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو مینگرم و میمیرم.
صنما تو همچو آتش قدح مدام داری
به جواب هر سلامی كه كنند جام داری
چو سلام تو شنیدم ز سلامتی بریدم
صنما هزار آتش تو در آن سلام داری
شهری اندر هَوسات سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقـهی دریای غمند
ای دل …
نگفتمت مرو…
از راه عاشقی …
رفتی؟
بسوز…
این همه آتش…
سزای توست
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
متن زیبا در مورد گرمای آتش و پاییز

ته تغاریِ پاییز، آمده است….!
آخرین گلبرگِ این غنچهیِ پژمرده !
همانی که دلمُردگیِ این خزان را، تهنشین میکند،
و سوز زمستان را، به دوش میکِشَد…!
تا خشکی زمین ،به سفیدیِ برف مُزَیَن شود…
آذر، عاطفیمزاجِ پاییز است…!
نازکدلی است،بین این همه غم و بورانِ تنهایی…
اصلا انگار،
آذر آمده است، تا غمِ مهر و آبان را،
از دلمان در بیاورد….
پس من،به فالِ نیک میگیرَمَت عروس پاییزی…!
قَدَمت شیرین و استوار، آتشینِ خزان….
تمام سهم من از تو آتشیست
که از دور گرمم میکند
و هر بار نزدیک میشوم، پایم پس میکشد!
حالا تو هی بگو، از سوختن میترسی،
من میگویم از خاکستر شدن میترسم